زندهگی گر همهاش مثل نوشتن باشد
گرگ هم با برهها دستبهگردن باشد
مثلاً مردِ پر از غیرت تلقینشدهیی
پیش آیینه به تعبیر خودش زن باشد
بعد، اشرافیتم حاصل یکشب کاریست
اگر آمیزش غمگین دو تا تن باشد
بگذر از قصۀ آرامش و این سنگ صبور
که عبور شتر از نیفۀ سوزن باشد
شب یلدا و شراب و غم دوریِ رفیق
شمع کمنورِ سرِ مقبرۀ من باشد
تا تو بر سنگِ مزارم بنویسی: کاوه!
زندهگی، آمدن و بودن و رفتن باشد